23.12.2008

به خانم بیضایی

با سلام

خانم بیضایی، خیلی متاسف شدم که امضائ شما را در پای درخواست تحریم هر چه بیشتر کشورمان ایران دیدم. صد البته که هر انسانی از جمله و

بخصوص یک هنرمند محق به داشتن ارای سیاسی میباشند، ولی اینکه یک هنرمند رای به تحریم اقتصادی کشورش بدهد(باتوجه به این حقیقت که دود

تحریمهای اینچنینی اقتصادی فقط به چشم مردم انهم از ضعیفترین اقشار هر جامعه ای میرود، و اینان کمترین نقش و تاثیر را بر سیاستهای حکومتها دارند (شاهد این مدعا مردم عراق هستند که در طول دهه نود تحت اینگونه تحریمها قرار گرفته و دنیا شاهد بود که با شدت گرفتن تصاعدی تحریمها روزانه چه تعداد نوزاد به علت کمبود شیرخشک و دارو از حق مسلم حیات و در واقع از طرف کشورهای مدعی احترام به حقوق انسانها ، حکومت صدام و عده ای از هموطنان خود که دولتهای غربی را تشویق به تحریم میکردند ، محروم شدند و در نهایت تمام ان مرگ و میرها نیزتاثیری بر اعمال و رفتار دیکتاتور نداشت ) باعث تعجب و تاسف گردید. خانم محترم در هنگامه بهانه جویی جورج بوش دوم برای حمله به عراق که به مانند خمینی خود را مامور از طرف خدا میدانست و امروز کوس رسوائیش نواخته شده، بودند عراقیانی که کاسه داغتر از اش شده وادرس انبارهای سلاحهای اتمی و شیمیایی و همکاری صدام الت دست امریکا با بن لادن را میدادند و سعی در قانع کردن دنیا به خطرناک بودن رژیمی میکردند که خارجیها درون کاخها و زیر تخت حاکمش را نیز بدقت بازرسی کرده بودند. امریکا حمله کرد صدها هزار تن کشته و مجروح شدند ، میلیونها تن اواره شدند، ولی امروز اگر نیک بنگرید نه در میان انبوه کشته ها کسی از اقوام این عده وجود دارد ، نه در خیل اوارگان، و نه احدی از هزاران زن و دختری که در سوریه و اردن و دیگر کشورهای همسایه وهمچنین در خود عراق به فحشا کشیده شده اند نام خانوادگی امثال چلبی ووووو را یدک میکشند. و بمبی هم در کار نبود و رنج و محنت مردم عراق را هم پایانی متصور نیست. خانم بیضایی عزیز متاسفانه در پای این درخواست امضائ افرادی مشاهده میشود که طرفداری از کسانی میکنند که در زمان هجوم وحشیانه صدام به وطن ما

به دامان او پناه بردند و امروز نیز بدنبال تحریک امریکا و یارانش به حمله به ایران میباشند..

اعتراف میکنم که به عنوان یک هنرمند برای بنده قابل احترام میباشید و امیدوارم که از من به دل نگیرید.

بابا