29.05.2009

ای کشته که را کشتی

انتهای هیچ راهی که با ترور بیگناهان شروع شده به رستگاری و ازادی و استقلال و این عناوین دهان پرکن ختم

نمیشود. یادتان نرود سخن معروف : ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار / تا باز که او را بکشد انکه تورا کشت. در ضمن امروز دیگر مخفی نیست که این تروریستهای بی وطن چه در کردستان جنایت کنند و چه در سیستان و بلوچستان از خارجیها پول میگیرند . ازالقائده که بزرگتر نیستند ، انها هم کوس رسوائی شان زده شده که زاده نامشروع پولهای کثیف اعراب امارات و عربستان و اموزشهای سیا و همکاران کثیف پاکستانی شان میباشند. گروههای تروریستی هم به جای اینکه وعده ازادی و استقلال بدهند (30 سال امثال این بی کس و کارها دارند مردم بیگناه را به وسیله ادمکشان ارزان قیمت خارجی میکشند و از همین وعده ها میدهند، اگر روزی ان ادمکشها بدانند که برای هر 50 دلاری که اونها برای ریختن خون یک بی گناه گرفتند ، سردسته ها چقدر گیرشان امده مطمئنم که لوله تفنگ را به طرف انها بر میگردانند) توضیح بدهند که هزینه این اعمال را کدام "خیری" میپردازد؟ و اگر قرار باشد برای ساکنان ان مناطق مدرسه یا درمانگاهی هم ساخته شود، ایا این افراد "خیر"کمک مالی خواهند کرد؟مرگ بر مرگ

28.05.2009

سیاست و نظامیان


. وصیت اکید من به قواى مسلح آن است که همانطور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامى در احزاب و گروهها و جبههها است به آن عمل نمایند و قواى مسلح مطلقاً چه نظامى و انتظامى و پاسدار و" بسیج" و غیر اینها در هیچ حزب و گروهى وارد نشده و خود را از بازیهاى سیاسى دور نگهدارند

19.05.2009

قبل از انتخابات


اگر ما در تهران واقعآ اینهمه اراذل و اوباش داریم 
وامصیبتا که این چه پایتخت اسلامی است. و اگر
نداریم ،که این دومی به حق نزدیکتر است راست
و حسینی به مردم بگوئید که چه در دل دارید

09.05.2009

شیخ اصلاحات

با سلام

در باره روزگار حکومت بلامنازع اقای کروبی بر بنیاد، حرف و حدیث بسیار است. اما جریانی را که تعریف خواهم کرد از نزدیک شاهدش بوده ام.روزی برادرم به همراه خانمی که شوهرش شهید شده بود از طرف

مامورین بنیاد دستگیر شد.با پیگیری فهمیدیم که او در ساختمان بنیاد در خیابان طالقانی

بازداشت! میباشد. در واقع او هر روز شلاق میخورد تا راضی به عقد ان خانم (که به

هیچ وجه با هم کفو نبودند) بشود. از سوی دیگر بجه های ان خانم به دستور شخص اقای کروبی از مادر جدا شده بودند تا بدینوسیله مادر هم تحت فشار قرار بگیرد و با این عقد مقداری در هزینه های اقای کروبی!! صرفه جویی شود. حداقل در یک مورد اطلاع واثق

دارم که شیخ اصلاحات شخصآ اقدام به کتک زدن ان خانم که نامش ..... بوده ، کرده است.

این بخت برگشتگان سرانجام تسلیم شده وبه این عقد تن دادند. با این امید که در اسلام راهی بنام طلاق هم

در مقابل زوجها قرار دارد تا در مواقعی که راههای دیگر مسدود شد مورد استفاده قرار

بگیرد. اما چه ساده بودند انها ، عقدی را که اقای کروبی شخصآ در شناسنامه ثبت کرده بود هیچ محضری حق جاری کردن صیغه طلاق را نداشت(که این امر دهان کجی به قوانین مدنی و اسلامی میباشد). انها که نمیتوانستند با هم زیر یک سقف زندگی کنند (مخصوصآ بعد از انهمه کتک و مورد بی احترامی قرار گرفتن) فکر میکردند که با این عقد از شر دارودسته کروبی راحت خواهند شد.

اما بچه های ان خانم هنوز مشمول گروکشی اسلامی اقای کروبی بودند و وقتی میتوانستند به اغوش مادر برگردند که با شرکت شوهر اجباری کانون خانواده تکمیل باشد. وقتی برادرم از رفتن به خانه ان زن سر باز میزد، او نیز به خاطر بچه هایش مجبور به دادن گزارش به بنیاد میشد. ان وقت دو دستگاه پیکان قهوه ای رنگ به صورت شبانه روزی در ابتدا و انتهای خیابان ما کشیک میکشیدند و برادرم را دستگیر کرده باز هم به ساختمان بنیاد میبردند . باز چند روزی باید شکنجه میشد تا به ان نوع از همزیستی حلال رضایت بدهد ولی به محض ازادی باز هم از رفتن به منزل عروس اجباری سر باز میزد و پیامدش باز هم دستگیری بود و کتک و بی حرمتی. این قضیه فقط وقتی به یک سرانجام رسید که کروبی دیگر مسئول بنیاد نبود و انها به اسانی از هم طلاق گرفتند..

سوال. ایا صلاح است که انسانی با این سابقه بی رحمی و قانون شکنی به عنوان

رئیس جمهور یک کشور انتخاب شود؟

ایا ایشان اصولآ با چه رویی درباره دموکراسی و قانون گرایی صحبت میکند، در حالی که

یک مسئله بی اهمیت را بهانه بیچاره کردن ان زن و مرد و بچه های بیگناه قرار داد.

ایا ایشان فکر میکند که این انسانها او را بخشیده اند؟

در ضمن در طول این جریانات بعلت مراجعه مداوم بنده به ان بازداشتگاه کذایی با عده ای از

پاسداران! انجا اشنا شدم و با یکی از انها که هنوز روحی سالم داشت رفت و امدی داشتیم. اگر به خاطر احترام فوق العاده ای که برای شهدا و بستگانشان قائلم نبود ، جا داشت قدری از خاطرات ان بنده خدا را که واقعآ انسان صادقی بود برایتان بنویسم

.

شاید روزی برسد که کسی داد ما را هم بخواهد . به امید انروز